English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4817 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sphericity U حالت کروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
globular U کروی
nodular U کروی
spheroid U کروی
globulous U کروی
globoid U کروی
perispheric U کروی
globate U کروی
globe like U کروی
global U کروی
globy U کروی
spherical U کروی
orbicular U کروی
spheral U کروی
orbiculate U کروی
spheric U کروی
globally U کروی
aspheric U غیر کروی
sphere U جسم کروی
globular cluster U خوشه کروی
sphery U کروی مستدیر
globular protein U پروتئین کروی
spheres U جسم کروی
kitchen rudder U سکان کروی
orbed U گرد کروی
globe U کروی کردن
globe valve U سوپاپ کروی
spherical sector U قطاع کروی
orbs U جسم کروی
orb U کروی شدن
orb U جسم کروی
roudelay U کروی شکل
spherical triagle U مثلث کروی
spherical top U فرفره کروی
spherical aberration U خطای کروی
spherical mirror U اینه کروی
spherical lens U عدسی کروی
spherical geometry U هندسه کروی
spherical candlepower U شمع کروی
orbs U کروی شدن
spherical coordinates U مختصات کروی
spherics U هندسه کروی
spherical wedge U قاچ کروی
globes U کروی کردن
spherical trigonometry U مثلثات کروی
sector of a sphere U اکلیل کروی
spherical triangle U مثلث کروی
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
mean spherical candlepower U شمع کروی متوسط
spherical coordinates U مختصات کروی [ریاضی]
concave spherical mirror U اینه کروی کاو
concave spherical mirror U اینه کروی مقعر
sphere gap U دهانه جرقه کروی
globules U جسم کوچک کروی
orbicularly U بطور گرد یا کروی
globule U جسم کوچک کروی
ensphere U بصورت کروی در اوردن
globular cluster U خوشه ستارهای کروی
hemispherical engine U موتور نیم کروی
quadrant U ربع جسم کروی
spherical coordinates U دستگاه مختصات کروی
spherule U جسم کروی کوچک
spherical polygon U کثیر الاضلاع کروی
star globe U ستاره یاب کروی
acinarious U پوشیده شده از حفرههای کروی
roundle U صفحه کوچک و کروی شکل
roundel U صفحه کوچک و کروی شکل
spherical coordinate system U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
ball peen hammer U چکشی که یک طرف ان کروی است
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
yurta U خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
yurt U خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cirro cumulus U لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
stances U حالت
posture U حالت
phased U حالت
phase U حالت
posturing U حالت
if U حالت
pyreticosis U حالت تب
tempers U حالت
tempered U حالت
temper U حالت
make U حالت
makes U حالت
unexpressive U بی حالت
mood U حالت
postures U حالت
stance U حالت
predicament U حالت
self U حالت
predicaments U حالت
phases U حالت
case U حالت
postured U حالت
queasiness U حالت قی
estate U حالت
estates U حالت
fettle U حالت
moods U حالت
cases U حالت
condition U حالت
glass eyed U بی حالت
situations U حالت
attitude U حالت
state- U حالت
state U حالت
idiocrasy U حالت
attitudes U حالت
stated U حالت
expression U حالت
expressions U حالت
stating U حالت
manner U حالت
disposition U حالت
status U حالت
states U حالت
ill conditioned U بد حالت
feverishness U حالت تب
febricity U حالت تب
grain U حالت
line condition U حالت خط
temperament U حالت
temperaments U حالت
situation U حالت
goutiness U حالت نقرسی
domesticity U حالت اهلی
rapturously U با حالت بیخودی
humanness U حالت انسانیت
i.c. U حالت اولیه
ragingly U با حالت خشم
doughiness U حالت خمیری
iciness U حالت یخی
doubtfulness U حالت تردید
downiness U حالت کرکی
possessives U حالت اضافه
queasiness U حالت تهوع
grittiness U حالت شنی
pyreticosis U حالت حمائی
quantum state U ویژه حالت
hang over U حالت خماری
dative U حالت برایی
deplorble condltion U حالت زار
thirstily U با حالت تشنگی
ground state U حالت پایه
protected mode U حالت محفوظ
heat proof quality U حالت نسوزی
queasily U با حالت تهوع
possessive U حالت اضافه
deliverable state U در حالت تحویل
pulverulence U حالت خاکی
drinking bout U حالت مستی
drive state U حالت سائقی
saccharinity U حالت قندی
springs U حالت فنری
feminineness U حالت زنانه
vein U حالت تمایل
veins U حالت تمایل
febile U دارای حالت تب
free wheeling U حالت خلاصی
facial expression U حالت چهره
sea state U حالت دریا
spring U حالت فنری
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com